قانون جاذبه

همه ی ما با نیروی کاملا یکسانی زندگی می کنیم. با یک قانون‌ : قانون جاذبه.

این قانون می گوید : هر چیزی را که وارد زندگیمان می شود را٬ خودمان جذب کرده ایم. تمام چیزهایی را که در ذهنمان می گذرد را خودمان جذب می کنیم.

قانون جاذبه اهمیتی نمی دهد که شما چه چیزی را می خواهید و چه چیزی را نمی خواهید. حتی وقتی به چیزی فکر می کنید یا نگاه می کنید که آن را نمی خواهید و با آن مخالفت می کنید آن را به طرف خودتان جذب می کنید. در آن موقع قانون جاذبه در حال عمل است.

هر چیزی که روی آن متمرکز می شوید را به سوی خود جذب می کنید. و هرگاه این تمرکز همراه با احساسات شدید باشد جذب آن سریعتر خواهد بود.

مراقبت از افکار ٬ کار سختی به نظر می رسد اما احساساتمان به ما کمک می کند که بفهمیم که به چه فکر می کنیم. هرچه موقع فکر کردن احساس بهتری داشته باشید این احساس خوب باعث می شود که جهتگیری شما در زندگی بهتر باشد و در زندگی روزمره افکاری را پدید می آورید که زندگی بهتری را در آینده برایتان رقم می زند.

به یک چیز زیبا فکر کنید.به یک موسیقی زیبا گوش کنید تا احساس خوبی پیدا کنید. هر چه احساس بهتری داشته باشید چیزهای خوب را بیشتر جذب می کنید که باعث می شود بالاتر و بالاتر بروید.

وقتی نسبت به چیزی احساس عشق می کنید آن احساس آنقدر بزرگ است که می تواند برایتان خوشبختی را به ارمغان بیاورد..

چرچیل‌: شما جهان خود را می سازید همانطور که در آن پیش می روید. زندگی می تواند کاملا رویایی باشد و اینطور خواهد بود اگر شما این راز را استفاده کنید.

جهان هستی مثل غول چراغ جادوست. غول چراغ جادو فقط می گوید: فرمانبردارم سرورم و همیشه فقط همین حرف را تکرار می کند. پس کافیست که شما فقط آن چیزی را که دوست دارید طلب کنید تا غول چراغ جادو به شما بگوید فرمانبردارم سرورم و خواسته تان را برآورده کند.

پس اگر دانسته یا ندانسته در مورد چیزی که نمی خواهید یا دوست ندارید٬ حرف بزنید یا گله و شکایت کنید یا احساس ناراحتی کنید. غول چذاغ جادو بازهم می گوید: فرمانبردارم سرورم و همان را برایتان فراهم می کند.


آرزو کن٬ بطلب٬ ایمان داشته باش٬ دریافت کن.


آن چیزی را که می خواهید طلب کنید. اکثر ما به خودمان اجازه نمی دهیم آن چیزی را که واقعا دلمان می خواهد را طلب کنیم.

کائنات به افکار شما پاسخ می دهد. برای دریافت شما باید خودتان را با آن چیزی که می خواهید هم جهت کنید. یعنی قدردان باشید و برای دریافت آن شور و اشتیاق داشته باشید.


هر آنچه هستیم نتیجه افکاری است که داشته ایم.


اگر به جای شکایت برای چیزهایی که داری قدر دانی کنید احساس بهتری پیدا می کنید و این باعث جذب چیزهای بهتری به سمتتان می شود. وقتی چیزی را تجسم می کنید آن را پدید می آورید. پس هنگام تجسم همیشه روی نتیجه پایانی متمرکز شوید.

وقتی خود را در موقعیتی که دوست دارید تصور می کنید٬ دیگر احساس نمی کنید که به آن چیز نیاز دارید بلکه احساس  می کنید که آن چیز را دارید و آن احساس باعث می شود که کائنات همان موقعیت را برایتان پدید آورد.

اگر به دنبال حس لذت درونی٬ بینش درونی و آرامش درونی بروید بقیه چیزها برایتان پدیدار می شود.


شما تنها کسی هستید که زندگیتان را می آفرینید چون هیچ کس دیگر نمی تواند برای شما فکر کند.


قدرتمند و پیروز باشید.



مانع

در زمانهای گذشته٬ پادشاه تخته سنگی را در وسط جاده قرار داد و برای اینکه عکس العمل مردم را ببیند خودش را جایی مخفی کرد.

بعضی از بازرگانان و ندیمان پادشاه بی تفاوت از کنار تخته سنگ می گذشتند و بسیاری هم غرولند می کردند که این چه شهری است که نظم ندارد و حاکم این شهر عجب مرد بی عرضه ایی است.

با وجود این هیچ کس تخته سنگ را از وسط را بر نمی داشت.

نزدیک غروب یک روستایی که پشتش بار میوه و سبزیجات بود نزدیک سنگ شد. بارهایش را روی زمین گذاشت و با هر زحمتی که بود تخته سنگ را از وسط جاده بر داشت و آن را کناری قرار داد.

ناگهان کیسه ایی را دید که زیر تخته سنگ قرار داده شده بود. کیسه را باز کرد و از داخل آن سکه های طلا و یک یادداشت پیدا کرد.

پادشاه در آن یادداشت نوشته بود: ؛ هر سد و مانعی می تواند یک شانس برای تغییر در زندگی انسانها باشد.


قدرتمند و پیروز باشید.


گاهی به نگاهت نگاه کن!

انیشتین می گفت : « آنچه در مغزتان می گذرد ٬ جهانتان را می آفریند . »  

استفان کاوی ( از سرشناسترین چهرهای علم موفقیت ) احتمالا با الهام گرفتن از همین حرف انیشتین است که می گوید : « اگر می خواهید در زندگی و روابط شخصی تان تغییرات جزیی به وجود آورید به گرایش ها و رفتارتان توجه کنید ؛ اما اگر دلتان می خواهد قدم های کوانتومی بردارید و تغییرات اساسی در زندگی تان ایجاد کنید باید نگرش ها و برداشت هایتان را عوض کنید.... »   

 

او حرفهایش را با یک مثال خوب و واقعی ٬ ملموس تر می کند: « صبح یک روز تعطیل در نیویورک سوار اتوبوس شدم . تقریبا یک سوم اتوبوس پر شده بود. بیشتر مردم آرام نشسته بودند و یا سرشان به چیزی گرم بود و در مجموع فضایی سرشار از آرامش و سکوتی دلپذیر برقرار بود تا اینکه مرد میانسالی با بچه هایش سوار اتوبوس شد و بلافاصله فضای اتوبوس تغییرکرد. بچه هایش داد و بیداد راه انداختند و مدام به طرف همدیگر چیز پرتاپ می کردند. یکی از بچه ها با صدای بلند گریه می کرد و یکی دیگر روزنامه را از دست این و آن می کشید و خلاصه اعصاب همه مان توی اتوبوس خرد شده بود. اما پدر آن بچه ها که دقیقا در صندلی جلویی من نشسته بود٬  اصلا به روی خودش نمی آورد و غرق در افکار خودش بود. بالاخره صبرم لبریز شد و زبان به اعتراض باز کردم که : « آقای محترم! بچه هایتان واقعا دارند همه را آزار می دهند. شما نمی خواهید جلویشان رابگیرید؟ » مرد که انگار تازه متوجه بود چه اتفاقی دارد می افتد٬ کمی خودش را روی صندلی جا به جا کرد و گفت : بله٬ حق با شماست. واقعا متاسفم. راستش ما داریم از بیمارستانی بر می گردیم که همسرم٬ مادر همین بچه ها٬ نیم ساعت پیش در آنجا مرده است. من واقعا گیجم و نمی دانم باید به این بچه ها چه بگویم. نمی دانم که خودم باید چه کار کنم و .... و بغضش ترکید و اشکش سرازیر شد. »   

 

استفان کاوی بلافاصله پس از نقل این خاطره می پرسد: « صادقانه بگویید آیا اکنون این وضعیت را به طور متفاوتی نمی بینید؟ چرا این طور است؟ آیا دلیلی به جز این دارد که نگرش شما نسبت به آن مرد عوض شده است؟ »  

و خودش ادامه می دهد که : « راستش من خودم هم بلافاصله نگرشم عوض شد و دلسوزانه به آن مرد گفتم: واقعا مرا ببخشید. نمی دانستم. آیا کمکی از دست من ساخته است؟ و... 

اگر چه تا همین چند لحظه پیش ناراحت بودم که این مرد چطور میتواند تا این اندازه بی ملاحظه باشد٬ اما ناگهان با تغییر نگرشم همه چیز عوض شد و من از صمیم قلب می خواستم که هرکمکی که از دستم ساخته است انجام بدهم. »


قدرتمند و پیروز باشید.

  

سنگ فرش هر خیابان از طلاست

      تاریخ از آن کسانی است که هدف دارند :

  • مردمی که امید دارند فقر نمی شناسند زیرا هر شخص به اندازه هدفهایش ثروتمند می شود.

  • اگر جوانی هیچ چیز نداشته باشد ولی امید و آرزو داشته باشد نیازی به غبطه خوردن ندارد و به یقین با پشت کار موفق خواهد شد.

  • با امید و آرزو می توان جهان را متحول ساخت.

  • بالاترین خطر برای انسان بدبینی و نا امیدی از آینده است.  

  • هرگاه دیگران به شمارش معکوس برای ازبین رفتن کردند شما شمارش را برای ساختن غیر ممکن ها شروع کنید.

      سرسختی :

  • برای رسیدن به موفقیت، قابلیت و توانایی تنها کافی نیست، بلکه اصرار، استقامت و تمرکزهم لازم است و ترکیب اینها می شود سرسختی در انجام کار.

  • هیچ چیز غیرممکن نسیت و تنها عدم سرسختی شما کارها را غیر ممکن می کند.

  • تمام چیزهایی که امروز دارم زمانی آنها را غیر ممکن می پنداشتم و اگر به این طرز فکر ادامه می  دادم اکنون هیچ یک از آنهارا نداشتم.

      نیاز اساسی برای تبدیل غیر ممکن به ممکن :

  • از خود گذشتگی و فداکاری و همخوانی داشتن ظاهر و باطن انسان باهم لازمه های اصلی تبدیل  غیر ممکن به ممکن است.

  • برای تبدیل غیر ممکن ها به ممکن باید هدفتان به بلندی قامتتان و صبر و بردباری شما به اندازه تمام  وجودتان باشد.

     بزرگترین درد :

  • هیچ دردی از این بدتر نیست که انسان با داشتن استعدادهای نهفته که قادر است در آن متخصص شود، بنشیند و غصه بخورد که چرا فلانی استعداد و تخصص دیگری دارد و من آن را ندارم.

  • گوشه نشینی و غصه خوردن و احساس حقارت کردن، خیانت به خالق انسان است.

      فلسفه وجودی انسان :

  • همیشه از خود بپرسید، از شما چه کاری بر می آید و چه سودی می توانید به دیگران برسانید و خود را در رسیدن به منافع جامعه غوطه ور کنید.

  • ما برای این زنده هستیم که قادر باشیم در موقعیت ها و فرصت های مناسب و حساس یک سری  تصمیمات را اتخاذ کنیم، که نهایتا به موفقیت منجر شود.

  • ما برای اتخاذ تصمیم صحیح و موثر باید سطح مطالعه خود را بالا ببریم و برای تصمیم گیری صحیح باید خوب مشورت کنیم.

     افراد با ابتکار و با خلاقیت به تاریخ شکل می دهند :

  • رشد و خلاقیت پنهان و ابتکار انسان، با پرسیدن سوالاتی همچون :

  آیا بهتر از این می توان رشد یافت؟ 

  آیا من تمام سعی خودرا کرده ام؟

  آیا شرایط  فعلی ایده آل است؟

از خود بیدار می شود.


      اهمیت همنشین :

  • زندگی شما تحت تاثیر افرادی است که با آنها همنشینی و ملاقات دارید، بنابراین اهمیت زیادی دارد  که شما با چه افرادی همنشینی و معاشرت دارید.

      استفاده صحیح از وقت :

  • موفقیت و شکست هرکس به طریقه استفاده او از وقت و موقعیتش بستگی دارد.

ارزش دوران و زمان جوانی 3 تا 4 برابر زمان و دوران پیری است. هیچ چیز سرگرم کننده تراز پرکاری و تعدد کاری نیست.


     ارزش رنج و مشقت کشیدن برای فردا :

  • اگر زندگی پر از گلهای زیبای سرخ باشد، این گلها طبیعتا دارای تیغ هستند و اگر شما از تیغ می ترسید حتما نمی توانید از این گلها بچینید و لذت ببرید.

  • موقعیتهای مثبت زندگی از درون رنج و زحمتها شکوفا می شود.

     عوامل امید دهنده  و شادی بخش در کارها :

  • اگر به کار و هنر خود مباهات و افتخار کنید در این صورت کار برای شما سرچشمه شادی می شود.

  • درس را برای پول و رتبه و مقام نخوانید، به تحصیل به عنوان یک کار اجباری نگاه نکنید، آن را به عنوان یک سرمایه گذاری در رسیدن به رفاه و سعادت خود و جامعه بدانید.

  • در کارهای خود به این فکر کنید که: مهم نیست انسان چه کاری انجام دهد، مهم این است که انسان آن را به نحو احسن انجام دهد.
  • خداوند همیشه همراه من است و بر اعمالم ناظر و شاهد است و  یاری دهنده کارهای من .


                                                        


نویسنده : کیمو چونگ ( ریس و موسس شرکت های دوو است)

مصاحبه با خداوند

آرزو کردم که ای کاش مصاحبه ای با خداوند داشته باشم.


در همین موقع خداوند پرسید:


" بنابراین تو دوست داری که مصاحبه ای با من داشته باشی؟ "


به او گفتم:


" اگر شما وقت داشته باشید. "


خداوند با لبخند گفت:


" وقت من جاودانی است، تو چه سوالاتی در ذهن برای پرسیدن داری؟ "


پرسیدم:


" چه چیزی در مورد انسانها شما را متعجب می کند؟ "


خداوند پاسخ داد .....


" اینکه با داشتن افکار مضطربانه در مورد آینده، حال را فراموش می کنند بگونه ای که دیگر نه در حال زندگی می کنند و نه در آینده. "


" بگونه ای زندگی می کنند که گویا هرگز نخواهند مرد و به گونه ای میمیرند که گویا هرگز زندگی نکرده اند.... "


" اینکه از دوران کودکی به سرعت خسته می شوند و عجله دارن که سریع بزرگ شوند و بعد ار بزرگ شدن دوباره کودک می شوند. "


" اینکه سلامتی خود را برای بدست آوردن پول از دست می دهند و دوباره با خرج کردن پول در پی برست آوردن سلامتی از دست رفته خود هستند. "


در این موقع خداوند دست مرا در دست گرفت و برای مدتی هر دو ساکت بودیم و سپس دوباره پرسیدم:


" به عنوان والد یک کودک، شما میل دارید چه درس های مهمی از زندگی را به کودک خود (انسان) بیاموزید؟ "


خداوند با یک لبخند پاسخ داد:


" بیاموزند که نمی توانند کسی را مجبور کنند که دوستشان بدارد. تنها کاری که می توانند انجام دهند این است که اجازه دهند دیگران دوستشان داشته باشند. "


" بیاموزن که با ارزشترین چیزها، چیزهای مادی نیست بلکه دوستانی است که در زندگی دارند. "


" بیاموزند که مقایسه خود با دیگران اشتباه است. "


" بیاموزند که ثروتمند کسی نیست که پول فراوان داشته باشد بلکه کسی است که حداقل نیاز را در خویشتن خود می بیند. "


" بیاموزند که التیام بخشیدن زخم افراد فقط به زمان کوتاهی نیاز دارد ولی اثر مثبت آن سالها در ذهن باقی می ماند. "


" بخشش را با تمرین بخشیدن بیاموزند. "


" بیاموزند اشخاصی وجود دارند که آنها را صادقانه دوست دارند اما نمی دانند احساسات خود را چگونه ابزار نمایند. "


" بیاموزند که با پول قادر به خریدن همه چیز (مانند شادی) نخواهند بود. "


" بیاموزند که ممکن است دو نفر با هم به یک چیز نگاه کنند اما آن را متفاوت ببینند. "


" بیاموزند که کافی نیست تنها توسط دیگران بخشیده شوند بلکه خود نیز باید خود را ببخشند. "


" و در انتها همیشه به یاد داشته باشند که من ایجا و در کنار آنها هستم."